آریاناآریانا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

تربچه نقلی من

خرید سه نفره

روز پنج شنبه واسه اولین بار من و تو و بابایی سه نفری رفتیم خرید آخه تازه هوا یه کم خوب شده قبلش میترسیدیم تو سرما بخوری نمیدونی چقدر بازارا شلوغ بود همه اومده بودن خرید عید یه شور و حالی داشتن که نگووو.... . ما که خریدای اصلیمون رو گذاشتیم وقتی رفتیم مشهد ولی گفتیم یه چرخی بزنیم هم دلمون وا شه هم اگه چیز خوبی واسه تو دیدیم بخریم.الان دیگه تو ،در اولویت هستی بعد من و بعد بابایی طفلی ....ههههه ... البته قبلا من در اولویت بودماااا.... اولش تو ماشین بیدار بودی و با تعجب به دور و بر نگاه میکردی آخه تا حالا این همه آدم یه جا ندیده بودی بعد کم کم خوابت برد... خلاصه واسه تو یه تل و چند تا پنس فنری خریدیم که عکسش رو در ادامه مطلب گذاشتم...
22 اسفند 1390

در جواب دخترم كه پرسيد: چرا مرا به دنيا آوردي؟

امسال فريده حسن‌زاده براي شعر «در جواب دخترم كه پرسيد: چرا مرا به دنيا آوردي؟» سروده شده به زبان انگليسي به عنوان نامزد دريافت جايزه ادبي پوشكارت معرفي شد. در جواب ِ دخترم كه پرسيد: چرا مرا به دنيا آوردي؟ زيرا سال‌هاي جنگ بود و من نيازمند ِ عشق بودم براي چشيدن ِطعم آرامش. زيرا بالاي سي سال داشتم و مي ترسيدم از پژمردن پيش از شكفتن و غنچه دادن. زيرا طلاق واژه اي ست تنها براي مرد و زن نه براي مادر و فرزند. زيرا تو هرگز نمي‌تواني بگويي: مادر ِ سابق ِ من حتي وقتي جنازه‌ام را تشييع مي كني. و هيج چيز، هيچ چيز در اين دنيا نمي تواند ميان ِ مادر و فرزند جدايي افكند نفرت يا مرگ حتي. و تو ...
22 اسفند 1390

نی نی من در این هفته

ماه 4، هفته 4 کودک شما چگونه رشد می کند؟ محققان بر اين باورند كه كودك شما در اين مرحله قادر است تا تمام اصوات اصلي را كه زبان مادري او را تشكيل مي دهند درك كند. از اين هفته تا شش ماهگي كودك شما به تدريج توانايي توليد برخي صداها را به دست خواهد آورد؛ در نتيجه شما مي توانيد كلماتي را كه مدتها در انتظارش بوده ايد بشنويد؛ كلماتي از قبيل: "با- با" و "ما- ما". هرچند متخصين رشد كودك مي گويند كه كودك شما در اين مرحله قادر به ارتباط برقرار كردن بين اين كلمات يا شما و همسرتان نيست (يعني نمي تواند بين "با- با" با پدرش و "ما- ما" با مادرش ارتباط ذهني برقرار كند) اما به هر حال شنيدن اين كلمات بسيار هيجان انگيز خواهد بود. شما مي توانيد تلاش كودك را بر...
21 اسفند 1390

خدا جون کمک

دیشب دوباره بردیمت دکتر، دکتر میگه شاید یبوستت از کم کاری تیروئید باشه ازت آزمایش خون گرفتن نمونه ادرار هم باید ببریم صبح تو اینترنت سرچ کردم نوشته بود کم کاری تیروئید میتونه باعث عقب موندگی ذهنی بشه  صبح زنگ زدم مامانی کلی دلداریم داد یه کم آروم شدم بابات که اصلا بلد نیست آدمو دلداری بده دارم دیوونه میشم ته دلم خالی شده یه چیزی تو گلوم قلمبه شده خدایااااا کمک کن...
15 اسفند 1390

نی نی من در این هفته

ماه 4، هفته 3 کودک شما چگونه رشد می کند؟ هنگامي كه كودك را بر روي شكمش قرار بدهيد، سر و شانه هايش را بالا مي گيرد و از بازوهايش به عنوان حائل بدن كوچكش استفاده مي كند. اين حركتهايي كه شبيه به حركت شنا در بدنسازي است اما خيلي سبكتر و ساده تر، عضلات او را قوي تر كرده و موجب مي شود كه ديد بهتري نسبت به اطراف خود پيدا كند. حتي ممكن است كه خودش (و البته شما را هم!) با چرخيدن از روي شكم به پشت و برعكس سرگرم كند. شما مي توانيد از طريق بازي او را به يادگيري اين مهارت تشويق كنيد: يك اسباب بازي را در يك طرف او (كه معمولا به آن طرف مي غلطد) حركت دهيد تا نظر او را به سمت آن جلب كنيد. تلاش او را براي رسيدن به اسباب بازي تشويق كرده و لبخند بزنيد. كودك...
13 اسفند 1390

غروب جمعه

غروبای جمعه همیشه دلگیره بخصوص اگه تو یه شهر غریب باشی و تنها امشب بابایی کشیکه از صبح زود رفته سر کار امشب هم نمیاد و من و توییم و یه جمعه ی دلگیر صبح زنگیدم خونه مامانی خاله سمانه هم اونجا بود اینقده بهش حسودییییم شششد که هر وقت بخواد میتونه بره خونه مامانی منم دلم خونه مامانمو میخواد منم دلم مشهد میخواد منم دلم جمعه ها مهمون بازی میخواد باز خوبه که تو هستی و گرنه دیگه دق میکردم بابایی قول داده تابستون دیگه بریم مشهد زندگی کنیم از اولشم قرار بود ٢ سال کاشان باشیم تازه تابستون میشه ٢ سال و نیم ولی از این باباییت نمیشه یه حرف جدی کشید بیرون وقتی ازش میپرسم کی میریم مشهد میگه هر وقت تعطیلی زیاد باشه فکررر کن،البته کاشان هم شهر ...
12 اسفند 1390

بدون عنوان

دیشب شربته اثر کرد و جنابعالی کار خرابی کردی هیچ وقت تا الان از این موضوع اینقدر خوشحال نشده نبودم امروز صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه 2 فصل از پایان نام رو که آماده کرده بودم به استاد نشون بدم و تو پیش بابایی موندی. بعد از اینکه استاد یه سری ایراد از کارم گرفت رفتم کتابخونه هنوز کاری از پیش نبرده بودم که بابایی اس داد بیا دیگه من دیرم شده باید برم سر کار و منم مجبور شدم تحقیقاتم رو نصفه نیمه ول کنم و بیام الانم پس از جیغ و ویق های فراوان خوابت برده منم خیلی خوابم میاد الان میام کنارت بخوابم ...
11 اسفند 1390

آریانا پیشی مامانه

سلام جوجه من جیگر من کی بزرگ میشی واسه مامان جیک حیک کنی؟ این روزا خیلی شیرین شدی گلم تا باهات حرف میزنم یه صداهای قششششنگی در میاری که نگو صداهایی شبیه پیشی ملوسا منم اینقدر خوشم میاد همش باهات حرف میزنم فکر کنم دارم خل میشم چند روز پیش همین جوری داشتم باهات حرف میزدم که تلفن زنگ زد میخواستم بگم آریانا گوشی رو بردار بعضی وقتا که گریه میکنی آهنگ طوق طلا رو واست میزارم تو هم خیلی دوست داری و آروم میشی عروسکم لالاش میاد شب کههههه.... ...
10 اسفند 1390